محمدحسین امین الضرب؛ پدر صنعت برق ایران
محمدحسین امین الضرب
پدر صنعت برق ایران
سال تولد: ۱۲۵۱
محل تولد: تهران
محمدحسین امینالضرب (۱۲۵۱ تهران – ۲۵ آذر ۱۳۱۱ تهران)، سرمایه دار ایرانی در دوره قاجار و پهلوی، برپاکننده صنعت برق در ایران و نماینده مجلس شورای ملی بود. وی در دوره زمامداری مظفرالدینشاه اولین دستگاه تولید برق را از روسیه خرید و به این شکل، برق وارد ایران شد و جای گاز را گرفت. به همین دلیل به او «پدر برق ایران» لقب داده اند. البته این روشنایی، مختص خیابانهایی بود که به دربار منتهی میشد و با اولین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ، روشنایی به ایران آمد و خیابانهای شهر را برای مدت کوتاهی روشن کردT اما پس از چند روز توسط اهالی قطع و خراب و روشنایی آن منحصر به اندرون دربار شد.
وی، اولین دستگاه تولید برق را از روسیه خریداری کرد و به این ترتیب برق به طور رسمی وارد ایران شد و جای گاز را گرفت. امین الضرب از سال ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۱ ریاست اتاق تجارت تهران را بر عهده داشت. در دوره بعدی مجلس (هشتم) امینالضرب بار دیگر نماینده تهران بود و در آبان ۱۳۱۱ پیش از پایان دوره، در انتخابات دوره نهم نیز به نمایندگی انتخاب شد اما پیش از پایان دوره و پذیرش نمایندگی، در ۲۵ آذر ۱۳۱۱ خورشیدی بر اثر ابتلا به بیماری آسم درگذشت.
امین الضرب، فرزند محمدحسن اصفهانی و ماه بیگمخانم (دختر محمدحسین صراف اصفهانی) در سال ۱۲۸۹ قمری در تهران متولد شد. زبان فارسی، عربی و فرانسوی را نزد معلمان خصوصی فرا گرفت. او در تهران، برای مدتی نزد سیدجمالالدین اسدآبادی زندگی میکرد و زبان عربی را به طور کامل از وی آموخت.
پدر صنعت برق ایران، ۱۶ سال بیشتر نداشت که در حیاط منزل پدرش دست به فعالیتهای تجاری و اقتصادی زد. او به ادامه راه پدرش در تولید و ضرب سکه پرداخت و تا ۱۹ سالگی کل این کار را در دست گرفت. امینالضرب مانند پدر یکی از تجار معروف زمان خود بود و علاقه زیادی به سفر، به خصوص برای تجارت داشت و به هر جا که سفر میکرد، توشهای از تجارت اقتصادی را از آن کشور با خود به ارمغان میآورد. به همین خاطر، از جانب دربار و مظفرالدین شاه، بسیار مورد عنایت قرار گرفت همچنین مقارن با انقلاب مشروطه نیز تجار تهران او را به عنوان نماینده مجلس برگزیدند و پس از تشکیل مجلس نیز، نمایندگان او را به عنوان نایب رئیس مجلس انتخاب کردند. او در معاملات تجاری به سرعت پیشرفت میکرد تا جایی که حتی پیشنهاد تأسیس بانک ملی را به مظفرالدین شاه داد.
پدرش از آنجایی که تاجر چیرهدستی بود و فنون ضرب سکه را نیز در فرنگ آموخته بود، به عنوان مسئول ضرابخانه شاهنشاهی در زمان ناصرالدین شاه منصوب شد اما مرگ ناصرالدین شاه برای او، بسیار ناگوار بود. چون در این زمان به خاطر تقلبی که در ضرب سکه کرده بود، به دستور مظفرالدین شاه دستگیر شد و به زندان افتاد. در این زمان محمدحسین امینالضرب در راه بازگشت از سفر فرنگ در سبزوار بود که خبر به زندان افتادن پدرش را به او رساندند. او بلافاصله به راه افتاد و خود را به تهران رساند و فعالیتهای زیادی برای آزادی پدرش انجام داد.
او به (صنیعالدوله) داماد مظفرالدین شاه مراجعه کرد و با پرداخت جریمه و مبلغ چهل هزار تومان در آن زمان به خود صنیعالدوله، موجبات آزادی پدر را فراهم کرد. پدرش پس از آزادی، از سمت سرپرستی ضرابخانه شاهنشاهی عزل و خود صنیعالدوله عهده دار این مسئولیت شد.
محمدحسین امینالضرب، ۱۶ سال بیشتر نداشت که در حیات منزل پدرش دست به فعالیتهای تجاری و اقتصادی زد. او به ادامه راه پدرش در تولید و ضرب سکه پرداخت و تا ۱۹ سالگی کل این کار را در دست گرفت. او مانند پدر یکی از تجار معروف زمان خود بود و علاقه زیادی به سفر، به خصوص برای تجارت داشت و به هر جا که سفر میکرد، توشهای از تجارت اقتصادی را از آن کشور با خود به ارمغان میآورد.
به همین خاطر، از جانب دربار و مظفرالدین شاه، بسیار مورد عنایت قرار گرفت همچنین مقارن با انقلاب مشروطه نیز تجار تهران او را به عنوان نماینده مجلس برگزیدند و پس از تشکیل مجلس نیز، نمایندگان او را به عنوان نایب رییس مجلس انتخاب کردند.
او در معاملات تجاری به سرعت پیشرفت میکرد تا جایی که حتی پیشنهاد تاسیس بانک ملی را به مظفرالدین شاه داد.
خرید کارخانه برق توسط امینالضرب به این صورت اتفاق افتاد که در سال ۱۲۸۴ خورشیدی، او با مظفرالدین شاه که برای سفر سوم، عازم روسیه شده بود، همراه بود، روزی که در خیابان قدم میزد، چشمش به کارخانه برق میافتد که در حال کار کردن بود و متوجه میشود که روشنایی شب توسط این کارخانه تامین میشود.
تأسیس کارخانه برق
محمدحسین امین الضرب با واردکردن ماشینهای ابریشم کشی از فرانسه به ایران برای کارخانه ابریشم، پا به رقابت صنعتی گذاشت اما در صنعت ابریشم، زیاد موفق نبود، چون در همان آغاز کار، نوعی انگل به مزارع شمال حمله کرد و محصولات آنجا را از بین برد و این امر، خسارات زیادی به صنعت ابریشم ایران وارد کرد. همچنین در صنعت ریلی و تأسیس راهآهن ایران نیز، فعالیتهای زیادی از او به چشم میخورد. اما یکی از مهمترین و زیباترین فعالیتهای اقتصادی – صنعتی محمدحسین امینالضرب، آوردن کارخانه برق از روسیه به ایران بود. خرید کارخانه برق توسط امینالضرب به این صورت اتفاق افتاد که در سال ۱۲۸۴ خورشیدی، او با مظفرالدین شاه که برای سفر سوم، عازم روسیه شده بود، همراه بود. روزی که در خیابان قدم میزد، چشمش به کارخانه برق میافتد که در حال کار کردن بود و متوجه میشود که روشنایی شب توسط این کارخانه تأمین میشود.
او که تا آن زمان، چنین چیزی را ندیده بود شروع به تماشای آن میکند. چون مدت طولانی جلوی کارخانه ایستاده بود، نگهبان در ورودی کارخانه برای جویا شدن از موضوع، بیرون آمده و به او میگوید: مگر خیال خریدش را داری؟ امینالضرب پاسخ میدهد: اگر ارزان بدهند، میخرم. در همین میان صاحب کارخانه رسیده و از جریان باخبر میشود و چون امینالضرب را با وضع لباسی نامناسب میبیند، برای تمسخر به او میگوید: قیمتش پانصد هزار تومان است. امینالضرب نیز از او میخواهد تا قولنامهاش را بنویسد و پولش را هم حواله یکی از تجار معتبر آنجا میکند. به این صورت کارخانه را تصاحب میکند و با این احوال برای اولین بار برق توسط حاج حسین آقا امینالضرب اصفهانی، وارد ایران میشود. هنوز مدت زیادی از بازگشت امینالضرب و مظفرالدین شاه از روسیه به ایران نگذشته بود که کارخانه برق حاج امینالضرب در ایران ساخته شد و به راه افتاد و خیابانهای لالهزار، سعدی، شاهآباد و چراغبرق را روشن کرد. مردم زیادی برای تماشای روشنایی به این خیابانها آمده بودند اما در بین آنها عدهای معتقد بودند که این روشنایی قسمتی از قدرت شیطان است. بنابراین شروع به قطع سیمها و شکستن لامپها کردند و اندک رغبتی برای استفاده از آن نشان نمیدادند.
همچنین اکثر رجال و وزرا به برق حاج امینالضرب، روی خوش نشان ندادند و معتقد بودند که به صنعت فرنگ نمیتوان اعتماد کرد و احتمال این را میدادند که ناگهان خاموش شود به همین خاطر تا مدتها نیز از چراغهای زنبوری خود برای روشنایی شب استفاده میکردند. پس از مدتی، امینالضرب با شیوهای زیبا، شروع به مبارزه این عقاید کرد. او به مناسبت جشن میلاد امام زمان (عج) تمام خیابانهای امیریه را مزین به لامپهای رنگارنگ کرد و با این کار، مردم را بار دیگر شگفتزده کرد و این آغاز تغییر دیدگاه مردم و رجال و وزرا بود.
از این پس آنها این ابتکار امینالضرب را به خانههای خود بردند و بهتدریج برق، جای چراغهای زنبوری و وسایل روشنایی اولیه را گرفت. کارخانه برق از عصر، شروع به کار میکرد تا آخر شب. البته این صنعت نیز مانند سایر صنایع وارداتی به ایران، ابتدا مختص دربار، رجال و سرمایهداران بود ولی کمکم بهصورت عمومی درآمد و خانهها و خیابانها را روشن کرد. این کارخانه در زمان خود، تبدیل به کارخانهای معتبر شد. موتور این کارخانه، بهوسیله نفت کار میکرد و برق ۱۱۰ ولت، تولید میکرد. موتور تک سیلندری داشت که برای خنک کردن آن، آب در اطرافش گردش داشت. این کارخانه، فاقد دستگاه تقویتی بود که برق را بهطور یکنواخت و یکسان توزیع و تنظیم کند، بنابراین برق اطراف کارخانه، تا حدی قوی بود که با چشم نمیشد به آن خیره شد ولی هرچه به فاصله آن از کارخانه اضافه میشد، نور آن نیز ضعیفتر میشد.
ورود برق به خانه ها
در آن زمان رقابت شدیدی بین مردم، برای استفاده از برق شکل گرفت. تا جایی که مردم بیماری سل و ارتباط آن با دود چراغهای نفتی و روغنسوز را بهانهای برای بردن برق به خانههای خود قرار میدادند. مصارف اولیه برق تنها به چند ساعت از شب محدود میشد. مولدهای اولیه نیز با هیزم، زغالسنگ و چوب کار میکردند ولی بعدها جای خود را به مولدهای دیزلی دادند.
به دنبال وارد شدن برق به ایران و جا افتادن این صنعت بین مردم، در سال ۱۲۸۴، ادارهای در شهرداری تهران به نام اداره روشنایی معابر تأسیس شد. این اداره بعدها به بنگاه برق تغییر نام داد ولی همچنان زیر نظر شهرداری بود.
پس از اینکه برق بهطور کامل در میان مردم جا افتاد و عقیدههای کهنه، جای خود را به رضایت از نور داد، بنگاه برق، فردی را بهعنوان مأمور دریافت پول مصرف برق بر اساس تعداد لامپها قرار داد که به او تحصیلدار میگفتند. تحصیلدار، بدون آنکه کنتور و یا چیزی شبیه آن در کار باشد، هر شب آمده و بر اساس تعداد لامپها از صاحبان آنها پول میگرفت. در آن زمان لامپهایی که معمول بود، لامپهای چهل واتی، لامپهای ۷۵ واتی و لامپهای صدواتی بود. البته در آن زمان به واحد وات، شمع میگفتند.
قیمت مصرف لامپهای چهل شمعی چهار شاهی و مصرف لامپهای ۷۵ شمعی و صد شمعی به ترتیب هفت شاهی و ده شاهی بود. بعضی کسبه، برای پرداختن نکردن این مبلغ، ترفندهایی به کار میبردند. اول شب لامپ کموات زده و پس از رفتن تحصیلدار، لامپ پروات میبستند، یا اینکه ابتدا یکی، دو لامپ وصل میکردند و پس از رفتن تحصیلدار، سه، چهار لامپ دیگر اضافه میکردند. عدهای نیز دکان و مغازه خود را هنگام آمدن تحصیلدار میبستند و پس از رفتن او، دوباره آن را باز میکردند و به این طریق از پرداخت مبلغ مصرف لامپ، شانه خالی میکردند.